قصه های تهران (62)
ماجرای یک اندرونی در طهران قدیم
ستاره فرمانفرماییان، دختر عبدالحسین میرزا فرمانفرما، در کتاب خاطرات خود «دختری از ایران»، خاطرهای از حضور در یک اندرونی اشرافی ایرانی روایت کرده است «"اندرونی" یا حرم، قسمتی از مجموعه بود که مختص همسران و فرزندان آنها بود و "بیرونی" که اختصاص به مردان داشت. پدرم اجازهی خروج از مجموعه را به همسراناش نمیداد که البته آنها هم نیازی به این کار نداشتند».
خانههای ایرانی در روزگار گذشته، ویژگیهایی داشتند که در تراز با رویکرد فرهنگی و اجتماعی زیست ایرانی در این سرزمین پدید آمده بودند. مفهوم «اندرونی» دقیقا در منظومه همین پیوند و هماهنگی پدیدار شده بود. زندگی زنان در اندرونیهای قدیم به ویژه در دوره قاجار همیشه یکی از سوژههای جذاب در بررسی زیست روزمره زنان در تاریخ به شمار میآید.
زندگی اجتماعی عبدالحسین میرزا فرمانفرما شاهزاده سرشناس قاجاری از سوژههای جذاب در این زمینه است و دادههایی سودمند به پژوهشگران و دوستداران تاریخ وامینهد.
با آن که به خانواده اشراف و دربار وابستگی داشته و بخشی مهم و بزرگ از حضورش تاریخ در جهان سیاست بوده، اما به علتهای ویژه در زمینه زندگی اجتماعی هم یکی از شخصیتهای مهم تاریخ معاصر به شمار میآید. این مساله به ویژه در گستره خانواده و زنان و فرزندان، دادههای بسیار جذاب تاریخی دربردارد. خانواده گسترده و بسیار بزرگ این شاهزاده قاجاری، یکی از مهمترین خانوادههای تاریخ معاصر ایران بوده است و فرزندان و نوادگان او تاثیری بسیار در رخدادهای سیاسی، اجتماعی، علمی و فرهنگی تاریخ یک سده اخیر ایران به جا گذاشتهاند.
روایت امروز، بیان خاطرهای از قلم سَتّاره فرمانفرماییان دختر عبدالحسین میرزا فرمانفرما درباره گوشهای از زندگی زنان و دختران این خانواده بزرگ در اندرونی گسترده است.
ستاره فرمانفرماییان، دختر عبدالحسین میرزا فرمانفرما، در کتاب خاطرات خود «دختری از ایران»، خاطرهای از حضور در یک اندرونی اشرافی ایرانی روایت کرده است «تولد من همزمان با فروپاشی خاندان قاجار بود [...] در این زمان پدرم خانوادهاش را از شیراز به تهران فراخواند و تمام همسراناش را پس از ورود به تهران، در محلهای واقع در غرب تهران، معروف به باغ شاه، اسکان داد. [...] کودکی من در این مکان، که اطرافاش را حوضها و استخرها و باغچههای سرسبز و مصفا پوشانده بود، گذشت». او با این مقدمه، اندرونی عبدالحسین فرمانفرما را در روزگار کودکی خود به تصویر میکشد «"اندرونی" یا حرم، قسمتی از مجموعه بود که مختص همسران و فرزندان آنها بود و "بیرونی" که اختصاص به مردان داشت، باغ مرکزی و دیگر ساختمانها و نیز محل کار پدرم و محل پذیرش مراجعین را شامل میشد. [...] همسران ساکن در مجموعه، با فرزندان یکدیگر همچون فرزند خود رفتار میکردند و نامادریها، بتول و فاطمه، از دوستان نزدیک مادرم بودند. [...] پدرم اجازهی خروج از مجموعه را به همسراناش نمیداد که البته آنها هم نیازی به این کار نداشتند». کودکان در چنان شرایطی و بر پایه ضابطههایی، درون اندرونی رشد میکردند «من از بدو تولد، بچهی پرجنبوجوشی بودم و آرام و قرار نداشتم و چون در اطرافام دختر دیگری همسن و سال من در مجموعه نبود، از تنهایی دچار کسالت میشدم. مادرم که زنی به شدت مذهبی و سنتی بود، در مورد دختران سختگیری بیشتری داشت، اما در عین حال زنی منطقی و واقعبین بود و به همین دلیل برای جلب رضایت من و رفع مزاحمت از خود، خلاف عرف و سنت، به من اجازهی ترک اندرونی و همبازیشدن با برادران تنی و ناتنیام و بچههای خدمتکاران را میداد».
عکس: تزیینی، خانواده معیرالممالک در باغ مهرآباد
مهدی یساولی/ پژوهشگر تاریخ تهران
ارسال نظر